معنی فارسی semipinacolin

B1

نوعی که به برخی ویژگی‌های ترکیب‌های پیناکولین تعلق دارد.

A type that exhibits some properties of pinacoline compounds.

example
معنی(example):

این ماده نوعی نیمه پیناکولین بود که در فرآیندهای خاص استفاده می‌شد.

مثال:

The material was a semipinacolin type used in specialized processes.

معنی(example):

تحقیقات نشان می‌دهد که کاربردهای آن در سنتز نیمه پیناکولین است.

مثال:

Research shows its applications in semipinacolin synthesis.

معنی فارسی کلمه semipinacolin

: معنی semipinacolin به فارسی

نوعی که به برخی ویژگی‌های ترکیب‌های پیناکولین تعلق دارد.