معنی فارسی semiprovincial

B1

این واژه به دیدگاه یا نگرش‌هایی اشاره می‌کند که نشان‌دهنده‌ی تاثیرات محلی و بومی هستند.

Describes perspectives that are characterized by limited or narrow views often shaped by local or regional influences.

example
معنی(example):

دیدگاه او کمی نیمه‌استانی بود که بازتابی از بزرگ شدنش در یک شهر کوچک بود.

مثال:

Her outlook was a bit semiprovincial, reflecting her small-town upbringing.

معنی(example):

با وجود دیدگاه‌های نیمه‌استانی‌اش، او فرهنگ جهانی را پذیرفت.

مثال:

Despite his semiprovincial views, he embraced global culture.

معنی فارسی کلمه semiprovincial

: معنی semiprovincial به فارسی

این واژه به دیدگاه یا نگرش‌هایی اشاره می‌کند که نشان‌دهنده‌ی تاثیرات محلی و بومی هستند.