معنی فارسی semiscientific
B1نیمهعلمی، به شیوهای که شامل برخی اصول علمی باشد اما به طور کامل علمی نیست.
Partially based on scientific principles; not entirely scientific.
- OTHER
example
معنی(example):
رویکرد او به مشکل نیمهعلمی بود و حقایق و نظریهها را ترکیب میکرد.
مثال:
His approach to the problem was semiscientific, blending facts and theories.
معنی(example):
آنها یک تحلیل نیمهعلمی از مسائل زیستمحیطی ارائه دادند.
مثال:
They presented a semiscientific analysis of the environmental issues.
معنی فارسی کلمه semiscientific
:
نیمهعلمی، به شیوهای که شامل برخی اصول علمی باشد اما به طور کامل علمی نیست.