معنی فارسی semisegment
B1نیمهبخش، بخشی که بخشی از کل را نشان میدهد اما کامل نیست.
A part of a whole that is not complete; an incomplete segment.
- NOUN
example
معنی(example):
نیمهبخش ارائه نکات کلیدی را پوشش داد.
مثال:
The semisegment of the presentation covered the key points.
معنی(example):
او یک نیمهبخش از پروژه برای بررسی مقدماتی ایجاد کرد.
مثال:
She created a semisegment of the project for preliminary review.
معنی فارسی کلمه semisegment
:
نیمهبخش، بخشی که بخشی از کل را نشان میدهد اما کامل نیست.