معنی فارسی semispontaneity
B2نیمهخودجوشی به حالتی اطلاق میشود که در آن برخی عناصر برنامهریزی شده و برخی دیگر به طور خودجوش بروز مییابند.
A quality of being partly spontaneous, showing both planned and spontaneous aspects.
- NOUN
example
معنی(example):
کار هنرمند حس نیمهخودجوشی دارد که هم برنامهریزی و هم بداههنوازی را منعکس میکند.
مثال:
The artist's work has a sense of semispontaneity, reflecting both planning and improvisation.
معنی(example):
در جلسه، نیمهخودجوشی ایدهها به برخی راهحلهای نوآورانه منجر شد.
مثال:
During the meeting, the semispontaneity of ideas led to some innovative solutions.
معنی فارسی کلمه semispontaneity
:
نیمهخودجوشی به حالتی اطلاق میشود که در آن برخی عناصر برنامهریزی شده و برخی دیگر به طور خودجوش بروز مییابند.