معنی فارسی semistarved
B1نیمگرسنه، وضعیتی که در آن مواد غذایی به اندازه کافی وجود ندارد اما فرد یا موجود زنده کاملاً بیغذا نیست.
Partially deprived of food but not completely starving.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
حیوانات در باغ وحش به دلیل کمبود مواد غذایی به نظر میرسیدند که نیمگرسنه هستند.
مثال:
Animals in the zoo appeared semistarved due to lack of food supplies.
معنی(example):
پس از هفتهها خشکسالی، گیاهان به نظر میرسیدند که نیمگرسنه هستند.
مثال:
After weeks of drought, the plants looked semistarved.
معنی فارسی کلمه semistarved
:
نیمگرسنه، وضعیتی که در آن مواد غذایی به اندازه کافی وجود ندارد اما فرد یا موجود زنده کاملاً بیغذا نیست.