معنی فارسی sentimentless
B2عاری از احساسات، به معنای نداشتن عواطف یا احساسات.
Devoid of emotion or sentiment; impassive.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رفتار عاری از احساس او باعث شد که خواندن احساساتش سخت باشد.
مثال:
His sentimentless demeanor made it hard to read his emotions.
معنی(example):
او خبر را با لحنی عاری از احساسات ارائه داد.
مثال:
She delivered the news in a sentimentless tone.
معنی فارسی کلمه sentimentless
:
عاری از احساسات، به معنای نداشتن عواطف یا احساسات.