معنی فارسی sert

B1

عمل قرار دادن یا فراهم کردن، به ویژه در زمینه غذایی.

To arrange or present food or elements for consumption.

example
معنی(example):

سرآشپز غذا را به زیبایی سرو کرد.

مثال:

The chef sert the dish beautifully.

معنی(example):

او نیازهای دوستانش را در اولویت قرار می‌دهد.

مثال:

He sert his friends' needs first.

معنی فارسی کلمه sert

: معنی sert به فارسی

عمل قرار دادن یا فراهم کردن، به ویژه در زمینه غذایی.