معنی فارسی servation

B1

اقدام به دیدن یا مشاهده چیزی برای درک بهتر یا آگاه شدن از آن.

The action of observing something or someone carefully in order to gain information.

example
معنی(example):

مشاهده ستاره‌ها نفس‌گیر بود.

مثال:

The observation of the stars was breathtaking.

معنی(example):

او یک مشاهده دقیق از رفتار حیوانات انجام داد.

مثال:

He made a careful observation of the behavior of the animals.

معنی فارسی کلمه servation

: معنی servation به فارسی

اقدام به دیدن یا مشاهده چیزی برای درک بهتر یا آگاه شدن از آن.