معنی فارسی serviceableness
B2خدمتکاری، ویژگی یا کیفیت مفید بودن چیزی برای استفاده.
The quality of being serviceable; usefulness.
- NOUN
example
معنی(example):
قابلیت سرویسدهی تجهیزات میتواند بر تولید تأثیر بگذارد.
مثال:
The serviceableness of the equipment can affect production.
معنی(example):
قابلیت سرویسدهی بالا اطمینان حاصل میکند که ابزارها قابل اعتماد هستند.
مثال:
High serviceableness ensures the tools are reliable.
معنی فارسی کلمه serviceableness
:
خدمتکاری، ویژگی یا کیفیت مفید بودن چیزی برای استفاده.