معنی فارسی serviceless
B2بدون خدمات، اشاره به وضعیتی که در آن هیچ خدمات یا کمک موجود نیست.
Without service; lacking the means to function or operate.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پس از طوفان، شهر برای چندین روز بدون خدمات باقی ماند.
مثال:
After the storm, the town was left serviceless for days.
معنی(example):
یک وسیله نقلیه بدون خدمات تا زمانی که تعمیر نشود نمیتواند استفاده شود.
مثال:
A serviceless vehicle cannot be used until repaired.
معنی فارسی کلمه serviceless
:
بدون خدمات، اشاره به وضعیتی که در آن هیچ خدمات یا کمک موجود نیست.