معنی فارسی setation
B1فراهمآوری و ترتیبدهی گیاهان در یک محیط برای دستیابی به هدف خاص.
The arrangement and organization of plants in a given space to achieve specific goals.
- NOUN
example
معنی(example):
چیدمان باغ بهطور دقیق برای رشد بهینه برنامهریزی شده بود.
مثال:
The setation of the garden was carefully planned for optimal growth.
معنی(example):
چیدمان شامل سازماندهی گیاهان به گونهای است که تنوع زیستی را افزایش دهد.
مثال:
Setation involves the arrangement of plants in a way that promotes biodiversity.
معنی فارسی کلمه setation
:
فراهمآوری و ترتیبدهی گیاهان در یک محیط برای دستیابی به هدف خاص.