معنی فارسی setdown
B1گذاشتن چیزی به طوری که در مکان جدید به راحتی قرار گیرد.
To place or put something down in a specific location.
- VERB
example
معنی(example):
لطفاً کیف را روی میز بگذارید.
مثال:
Please set down the bag on the table.
معنی(example):
او به او گفت که فنجانش را با احتیاط بگذارد.
مثال:
He told her to set down her cup carefully.
معنی فارسی کلمه setdown
:
گذاشتن چیزی به طوری که در مکان جدید به راحتی قرار گیرد.