معنی فارسی shapable
B1قابل شکلگیری و تغییر به فرمهای دلخواه.
Able to be shaped or molded into a desired form.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این ماده به اشکال مختلف قابل شکلدهی است.
مثال:
The material is shapable into various designs.
معنی(example):
خلاقیت او باعث شد ایدههایش قابل شکلدهی و دستیابی باشند.
مثال:
Her creativity made her ideas shapable and achievable.
معنی فارسی کلمه shapable
:
قابل شکلگیری و تغییر به فرمهای دلخواه.