معنی فارسی shapelessly

B1

به صورت بی‌شکل و ناواضح.

In a way that lacks shape or form.

example
معنی(example):

مجسمه به طور بی‌شکل سازماندهی شده بود که باعث سردرگمی شد.

مثال:

The sculpture was shapelessly arranged, causing confusion.

معنی(example):

او بی‌شکل صحبت کرد و این باعث شد که نقاط نظرش دشوار به فهم شود.

مثال:

He spoke shapelessly, making it difficult to understand his points.

معنی فارسی کلمه shapelessly

: معنی shapelessly به فارسی

به صورت بی‌شکل و ناواضح.