معنی فارسی shepherdling
B1چوپان کوچک یا تازهکار، فردی که در حال یادگیری وظایف چوپانی است.
A young or inexperienced shepherd.
- NOUN
example
معنی(example):
چوپان جوان به دقت از چوپان باتجربه پیروی کرد.
مثال:
The shepherdling followed closely behind the experienced shepherd.
معنی(example):
یک چوپان جوان روشهای گله را میآموزد.
مثال:
A shepherdling learns the ways of the flock.
معنی فارسی کلمه shepherdling
:
چوپان کوچک یا تازهکار، فردی که در حال یادگیری وظایف چوپانی است.