معنی فارسی shipwrecky

B2

نهادهای باقی‌مانده از کشتی‌های واژگون شده؛ به‌ویژه در دریا یا سواحل.

Remains of wrecked ships; especially in the ocean or on beaches.

example
معنی(example):

این زوج بقایای کشتی‌واژگونی را در کنار ساحل پیدا کردند.

مثال:

The couple found the shipwrecky remains along the beach.

معنی(example):

محل کشتی‌واژگونی به یک مقصد محبوب برای غواصی تبدیل شد.

مثال:

The shipwrecky site became a popular diving destination.

معنی فارسی کلمه shipwrecky

: معنی shipwrecky به فارسی

نهادهای باقی‌مانده از کشتی‌های واژگون شده؛ به‌ویژه در دریا یا سواحل.