معنی فارسی sicklying
B1بیمارگونه، توصیف حالتی که میتواند موقتی باشد.
The act or state of being unwell or afflicted.
- VERB
example
معنی(example):
بیمارگونه یک حالت موقتی توصیف میشود.
مثال:
Sicklying is sometimes used to describe a temporary state.
معنی(example):
شاعر در معنای مجازی از بیمارگونه استفاده کرد.
مثال:
The poet used sicklying in a metaphorical sense.
معنی فارسی کلمه sicklying
:
بیمارگونه، توصیف حالتی که میتواند موقتی باشد.