معنی فارسی sideling
B1به حالتی اشاره دارد که در آن فرد به طور مایل یا در کنار چیزی قرار دارد.
In a position or manner that is sideways or at an angle.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او در کنار دیوار به طور مایل ایستاده بود.
مثال:
He was standing sideling next to the wall.
معنی(example):
گربه به آرامی و مایل به سمت طعمهاش نزدیک شد.
مثال:
The cat moved sideling as it approached its prey.
معنی فارسی کلمه sideling
:
به حالتی اشاره دارد که در آن فرد به طور مایل یا در کنار چیزی قرار دارد.