معنی فارسی sightworthiness

B1

معیار یا کیفیت دیدنی و جذاب بودن یک مکان یا منظره.

The quality or condition of being worth seeing or visiting.

example
معنی(example):

زیبایی دیدن آن منظر آن را به یک مکان محبوب تبدیل کرد.

مثال:

The sightworthiness of the view made it a popular spot.

معنی(example):

او به طور مکرر ارزش دیدنی مکان‌های مختلف را ارزیابی می‌کند.

مثال:

He often evaluates the sightworthiness of different sites.

معنی فارسی کلمه sightworthiness

: معنی sightworthiness به فارسی

معیار یا کیفیت دیدنی و جذاب بودن یک مکان یا منظره.