معنی فارسی silkiness

B1

ویژگی نرمی و لطافت که در پارچه‌ها یا مواد دیگر دیده می‌شود.

The quality of being smooth and soft like silk.

example
معنی(example):

نرمی و لطافت شال بسیار جذاب بود.

مثال:

The silkiness of the scarf was very appealing.

معنی(example):

او از لطافت ملحفه‌های تخت خواب لذت می‌برد.

مثال:

She loved the silkiness of the bed sheets.

معنی فارسی کلمه silkiness

: معنی silkiness به فارسی

ویژگی نرمی و لطافت که در پارچه‌ها یا مواد دیگر دیده می‌شود.