معنی فارسی skail
B1تغییر یا اصلاح کردن برنامهها یا نقشهها.
To rearrange or alter plans or arrangements.
- VERB
example
معنی(example):
او مجبور شد که طرحهایش را پس از لغو رویداد تغییر دهد.
مثال:
He had to skail his plans after the event was canceled.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند که سفرشان را به دلیل بد بودن آب و هوا تغییر دهند.
مثال:
They decided to skail their trip due to bad weather.
معنی فارسی کلمه skail
:
تغییر یا اصلاح کردن برنامهها یا نقشهها.