معنی فارسی skeily
B1اسکایلی، توصیفی برای طبیعی که شاداب و زنده باشد.
Describing a landscape that is lively and vibrant.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تالاب اسکایلی پر از گلهای زنده بود.
مثال:
The skeily pond was filled with vibrant flowers.
معنی(example):
بازدیدکنندگان به مناظر اسکایلی غافلگیر شدند.
مثال:
Visitors marveled at the skeily landscape.
معنی فارسی کلمه skeily
:
اسکایلی، توصیفی برای طبیعی که شاداب و زنده باشد.