معنی فارسی slammerkin
B1یک فرد شناختهشده برای داستانگویی یا روایتهای جذاب.
A storyteller or someone known for their captivating tales.
- NOUN
example
معنی(example):
آن سالخوردۀ عجیب داستانهای جذابی تعریف کرد.
مثال:
The old slammerkin told fascinating stories.
معنی(example):
در جامعه، او به عنوان یک داستانگوی برجسته شناخته میشد.
مثال:
In the community, he was known as the slammerkin.
معنی فارسی کلمه slammerkin
:
یک فرد شناختهشده برای داستانگویی یا روایتهای جذاب.