معنی فارسی slaughtery

B1

کشتارگاه، مکانی که در آن حیوانات برای تهیه گوشت کشته می‌شوند.

A place where animals are slaughtered for food.

example
معنی(example):

فرایند در کشتارگاه به شدت تنظیم شده بود.

مثال:

The process at the slaughtery was heavily regulated.

معنی(example):

در کشتارگاه، تمیزی از اهمیت بالایی برخوردار است.

مثال:

At the slaughtery, cleanliness is of utmost importance.

معنی فارسی کلمه slaughtery

: معنی slaughtery به فارسی

کشتارگاه، مکانی که در آن حیوانات برای تهیه گوشت کشته می‌شوند.