معنی فارسی slidable
B1قابل حرکت و لغزش، معمولاً برای اشیاء یا مکانهایی که میتوانند به راحتی جابجا شوند.
Capable of being moved smoothly in a sliding motion.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کشوهای این کمد قابل لغزش هستند و دسترسی به آنها آسان است.
مثال:
The drawers in this cabinet are slidable for easy access.
معنی(example):
این پنجره قابل لغزش است و امکان تهویه بهتر را فراهم میکند.
مثال:
This window is slidable, allowing for better ventilation.
معنی فارسی کلمه slidable
:
قابل حرکت و لغزش، معمولاً برای اشیاء یا مکانهایی که میتوانند به راحتی جابجا شوند.