معنی فارسی slightiest
B1حداقل یا کوچکترین مقدار در مقایسه با دیگر چیزها.
The superlative form of slight, meaning the least amount or degree.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او در حین عبور کوچکترین لبخند را زد.
مثال:
She gave the slightiest smile as she passed by.
معنی(example):
از تمام گزینهها، این یکی کوچکترین است.
مثال:
Of all the options, this one is the slightiest.
معنی فارسی کلمه slightiest
:
حداقل یا کوچکترین مقدار در مقایسه با دیگر چیزها.
