معنی فارسی sloken

B1

خزیدن و حرکت کردن به آرامی و به شکل غیرقابل مشاهده.

To move or crawl in a quiet and unobtrusive manner.

example
معنی(example):

گربه زیر میز خزید تا از مهمانان پنهان شود.

مثال:

The cat sloken under the table to hide from the guests.

معنی(example):

او به آرامی در راهرو خزید تا شناسایی نشود.

مثال:

He sloken down the hallway quietly to avoid being noticed.

معنی فارسی کلمه sloken

: معنی sloken به فارسی

خزیدن و حرکت کردن به آرامی و به شکل غیرقابل مشاهده.