معنی فارسی sloshily

B1

به حالت یا شیوه‌ای که در آن مایعات به جنبش در می‌آیند و می‌ریزند.

In a manner characterized by clumsy or messy movement of liquids.

example
معنی(example):

او به طور شلوغ‌آسا از میان چاله‌های آب با چکمه‌های بارانی‌اش عبور کرد.

مثال:

She walked sloshily through the puddles in her rain boots.

معنی(example):

او به طور شلوغ‌آسا سوپ را به داخل کاسه ریخت و خون‌ریزی ایجاد کرد.

مثال:

He sloshily poured the soup into the bowl, making a mess.

معنی فارسی کلمه sloshily

: معنی sloshily به فارسی

به حالت یا شیوه‌ای که در آن مایعات به جنبش در می‌آیند و می‌ریزند.