معنی فارسی slurringly
B1به طرز گلمانند یا خمیری، به ویژه در مورد نحوه صحبت یا اعمال.
In a manner that is thick or mixture-like, often referring to speech or application.
- ADVERB
example
معنی(example):
رنگ به صورت گلشده روی سطح اعمال شد و بافت منحصر به فردی ایجاد کرد.
مثال:
The paint was applied slurringly, creating a unique texture.
معنی(example):
او پس از چند نوشیدنی به صورت گلمانند صحبت کرد.
مثال:
He spoke slurringly after he had a few drinks.
معنی فارسی کلمه slurringly
:
به طرز گلمانند یا خمیری، به ویژه در مورد نحوه صحبت یا اعمال.