معنی فارسی smashingly
B2به طور فوقالعاده یا بسیار موفق.
In a wonderfully successful or impressive manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در نمایش استعدادها به طور فوقالعادهای اجرا کرد.
مثال:
She performed smashingly at the talent show.
معنی(example):
جشن به شکلی فوقالعاده برگزار شد و همه وقت خوبی داشتند.
مثال:
The party went smashingly well, with everyone having a great time.
معنی فارسی کلمه smashingly
:
به طور فوقالعاده یا بسیار موفق.