معنی فارسی smashment
B1حادثه یا عمل پرهیجان که نمایانگر اوج قدرت یا موفقیت است.
A spectacular event or action, often marked by strength or impact.
- NOUN
example
معنی(example):
آخرین ضربه همه را متحیر کرد.
مثال:
The final smashment left the audience in awe.
معنی(example):
این یک ضربه بود که رقابت را تعریف کرد.
مثال:
It was a smashment that defined the competition.
معنی فارسی کلمه smashment
:
حادثه یا عمل پرهیجان که نمایانگر اوج قدرت یا موفقیت است.