معنی فارسی smoodge

B1 /smuːdʒ/

چسبیدن یا نزدیک شدن به کسی به طوری که در کنار هم احساس راحتی کنند.

To cuddle or snuggle in a soft, affectionate way.

verb
معنی(verb):

To act in an ingratiating manner; to fawn.

معنی(verb):

To kiss and cuddle; to canoodle.

example
معنی(example):

آنها هنگام تماشای یک فیلم بر روی مبل به هم چسبیده بودند.

مثال:

They smoodged together on the couch while watching a movie.

معنی(example):

دو دوست وقتی که بازی ویدئویی می‌کردند، دوست داشتند به هم بچسبند.

مثال:

The two friends liked to smoodge when they played video games.

معنی فارسی کلمه smoodge

: معنی smoodge به فارسی

چسبیدن یا نزدیک شدن به کسی به طوری که در کنار هم احساس راحتی کنند.