معنی فارسی snottily

B1

به‌طرز غیرمحترمانه و با لحنی خودتبلیغاتی صحبت کردن.

In a manner that is contemptuous or disdainful; arrogantly.

example
معنی(example):

او به طور سوتی با دوستانش صحبت کرد که آن‌ها را ناراحت کرد.

مثال:

She spoke snottily to her friends, which upset them.

معنی(example):

او به طور سوتی راجع به آب و هوا نظر داد.

مثال:

He snottily remarked about the weather.

معنی فارسی کلمه snottily

: معنی snottily به فارسی

به‌طرز غیرمحترمانه و با لحنی خودتبلیغاتی صحبت کردن.