معنی فارسی soberingly

B2

به طرز ناامیدکننده‌ای، به شکلی که فرد را به فکر وادارد و اثرات سنگینی را نشان دهد.

In a manner that causes serious reflection or consideration.

example
معنی(example):

خبر حادثه به طرز شوکه‌کننده‌ای ناامیدکننده بود.

مثال:

The news of the accident was soberingly shocking.

معنی(example):

به طرز ناامیدکننده‌ای، او متوجه جدی بودن وضعیت شد.

مثال:

Soberingly, she realized the seriousness of the situation.

معنی فارسی کلمه soberingly

: معنی soberingly به فارسی

به طرز ناامیدکننده‌ای، به شکلی که فرد را به فکر وادارد و اثرات سنگینی را نشان دهد.