معنی فارسی soberized
B1به حالت جدی و متعادل درآمدن، به ویژه پس از یک تجربه یا واقعه.
Made sober; brought to a state of sobriety.
- VERB
example
معنی(example):
بعد از بحث طولانی، او احساس جدی شدن کرد.
مثال:
He felt soberized after the long discussion.
معنی(example):
این تجربه، دیدگاه او را نسبت به زندگی جدی کرد.
مثال:
The experience soberized her perspective on life.
معنی فارسی کلمه soberized
:
به حالت جدی و متعادل درآمدن، به ویژه پس از یک تجربه یا واقعه.