معنی فارسی solaciously
B1به گونهای که آرامش و تسلی دهد.
In a manner that provides comfort or solace.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بعد از دست دادن، به آرامی دوستیاش را دلداریداد.
مثال:
She solaciously comforted her friend after the loss.
معنی(example):
او به آرامی صحبت کرد و ترسهای آنان را تسکین داد.
مثال:
He spoke solaciously, soothing their fears.
معنی فارسی کلمه solaciously
:
به گونهای که آرامش و تسلی دهد.