معنی فارسی solation
B1عمل مد نظر قرار دادن، جداسازی یا تفکیک یک یا چند مؤلفه.
The process of isolating or separating components.
- NOUN
example
معنی(example):
جدا کردن دو مؤلفه با دقت انجام شد.
مثال:
The solation of the two components was done carefully.
معنی(example):
جدا کردن به مطالعه تعامل مواد مختلف کمک میکند.
مثال:
Solation helps in studying the interaction of different materials.
معنی فارسی کلمه solation
:
عمل مد نظر قرار دادن، جداسازی یا تفکیک یک یا چند مؤلفه.