معنی فارسی solemnified
B2به حالت جدی و باوقار درآوردن یک موقعیت.
Made serious or solemn.
- VERB
example
معنی(example):
مراسم با یک لحظه سکوت جدی شد.
مثال:
The ceremony was solemnified with a moment of silence.
معنی(example):
این مناسبت با کلمات تأثیرگذار سخنران جدی شد.
مثال:
The occasion was solemnified by the speaker's heartfelt words.
معنی فارسی کلمه solemnified
:
به حالت جدی و باوقار درآوردن یک موقعیت.