معنی فارسی solemnifying

B1

فرایند جدی کردن یا وقار بخشیدن به یک رویداد.

The act of making something solemn.

example
معنی(example):

جو جدی باعث شد که همه فکر کنند.

مثال:

The solemnifying atmosphere made everyone reflect.

معنی(example):

حضور جدی او جو اتاق را تغییر داد.

مثال:

His solemnifying presence changed the mood of the room.

معنی فارسی کلمه solemnifying

: معنی solemnifying به فارسی

فرایند جدی کردن یا وقار بخشیدن به یک رویداد.