معنی فارسی solivagous
B1تنهاگرد، فردی که در جستجوی تنهایی و حالت انزوا به سفر میرود.
Wandering alone; a term describing someone who travels or roams alone.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک مسافر تنها بود که ترجیح میداد به تنهایی سفر کند.
مثال:
He was a solivagous wanderer who preferred to travel alone.
معنی(example):
طبیعت تنهاگرد او اغلب او را به مکانهای دورافتاده میکشاند.
مثال:
Her solivagous nature often led her to remote places.
معنی فارسی کلمه solivagous
:
تنهاگرد، فردی که در جستجوی تنهایی و حالت انزوا به سفر میرود.