معنی فارسی solitudinous
B1به حالتی اشاره دارد که نشاندهنده تنهایی یا انزوا باشد.
Characterized by solitude; having the qualities of solitude.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منظر سولیهدال آرام و دلنشین بود.
مثال:
The solitudinous landscape was peaceful and serene.
معنی(example):
او متوجه شد که محیط سولیهدال آرامشبخش است.
مثال:
She found the solitudinous environment to be comforting.
معنی فارسی کلمه solitudinous
:
به حالتی اشاره دارد که نشاندهنده تنهایی یا انزوا باشد.