معنی فارسی solitudinized

B1

وضعیت یا حالت تنهایی به صورت عمدی یا غیرعمدی.

The condition of being in solitude, often intentionally.

example
معنی(example):

بعد از یک روز طولانی، او در خانه آرامش احساس تنهایی کرد.

مثال:

After a long day, he felt solitudinized in his quiet home.

معنی(example):

تنهایی به او کمک کرد تا بر روی نوشتن‌اش تمرکز کند.

مثال:

Being solitudinized helped her focus on her writing.

معنی فارسی کلمه solitudinized

: معنی solitudinized به فارسی

وضعیت یا حالت تنهایی به صورت عمدی یا غیرعمدی.