معنی فارسی solitudinizing

B1

عملی که طی آن فرد به تنهایی و انزوا روی می‌آورد.

The act of seeking solitude, often as a practice for introspection.

example
معنی(example):

او هر تابستان از تنهایی در کوه‌ها لذت می‌برد.

مثال:

He enjoys solitudinizing in the mountains every summer.

معنی(example):

تنهایی بخشی از برنامه مراقبت از خود او شده است.

مثال:

Solitudinizing has become a part of her self-care routine.

معنی فارسی کلمه solitudinizing

: معنی solitudinizing به فارسی

عملی که طی آن فرد به تنهایی و انزوا روی می‌آورد.