معنی فارسی solivagant
B1شخصی که در تنهایی سفر میکند یا به تنهایی به مکانهای جدید میرود.
A solitary wanderer; someone who travels alone.
- NOUN
example
معنی(example):
به عنوان یک سولیووگانت، او تنها به سفر رفت تا مکانهای جدیدی کشف کند.
مثال:
As a solivagant, he traveled alone to discover new places.
معنی(example):
ماجراجوییهای سولیووگانت او را به جواهرات پنهان زیادی برد.
مثال:
Her solivagant adventures led her to many hidden gems.
معنی فارسی کلمه solivagant
:
شخصی که در تنهایی سفر میکند یا به تنهایی به مکانهای جدید میرود.