معنی فارسی solutory

B1

اثر درمانی و مفید برای درمان یا اصلاح وضعیتی.

Having a healing or remedial effect.

example
معنی(example):

اثرهای درمانی داروی جدید شگفت‌انگیز بود.

مثال:

The solutory effects of the new medicine were remarkable.

معنی(example):

طبیعت درمانی راه حل، به حل مشکل به سرعت کمک کرد.

مثال:

The solutory nature of the solution helped solve the problem quickly.

معنی فارسی کلمه solutory

: معنی solutory به فارسی

اثر درمانی و مفید برای درمان یا اصلاح وضعیتی.