معنی فارسی sortation

B1

عمل فرآیند مرتب‌سازی یا طبقه‌بندی چیزها بر اساس معیارهای خاص.

The action of sorting or organizing items into categories.

example
معنی(example):

جداسازی بسته‌ها کمک می‌کند تا به مکان صحیح بروند.

مثال:

The sortation of packages helps ensure they go to the right location.

معنی(example):

فرآیند جداسازی برای تحویل کارآمد بسیار مهم است.

مثال:

The sortation process is crucial for efficient delivery.

معنی فارسی کلمه sortation

: معنی sortation به فارسی

عمل فرآیند مرتب‌سازی یا طبقه‌بندی چیزها بر اساس معیارهای خاص.