معنی فارسی sorty
B1اصطلاحی غیررسمی که ممکن است به فرآیند مرتبسازی اشاره کند.
An informal term potentially referring to the process of sorting.
- OTHER
example
معنی(example):
فرآیند جداسازی میتواند پیچیده و زمانبر باشد.
مثال:
The sorty process can be complicated and time-consuming.
معنی(example):
در حین جداسازی، با مشکلات متعددی مواجه شدیم.
مثال:
During the sorty, we encountered several issues.
معنی فارسی کلمه sorty
:
اصطلاحی غیررسمی که ممکن است به فرآیند مرتبسازی اشاره کند.