معنی فارسی soullessly

B1

به معنای عدم احساس یا عاطفه، به‌ویژه در عملکرد یا عمل.

In a manner devoid of soul or spirit; mechanically or coldly.

example
معنی(example):

او کار را بدون احساس و بی‌روح انجام داد.

مثال:

He completed the task soullessly, with no passion.

معنی(example):

ربات به‌طور بی‌روح کار کرد تا برنامه‌نویسی خود را انجام دهد.

مثال:

The robot worked soullessly to fulfill its programming.

معنی فارسی کلمه soullessly

: معنی soullessly به فارسی

به معنای عدم احساس یا عاطفه، به‌ویژه در عملکرد یا عمل.