معنی فارسی spaad
B1یک مکان آرام یا دورافتاده که برای تفکر یا کار استفاده میشود.
A quiet or secluded place that is conducive to thought or work.
- NOUN
example
معنی(example):
مکانی که او انتخاب کرد به او کمک کرد تا افکارش را جمعآوری کند.
مثال:
The spaad she took helped her gather her thoughts.
معنی(example):
او به یک مکان آرام رفت تا بنویسد.
مثال:
He went to a quiet spaad to write.
معنی فارسی کلمه spaad
:
یک مکان آرام یا دورافتاده که برای تفکر یا کار استفاده میشود.